همسر رئیس بانک، چگونه با وعدههای مختلف، افراد خلافکار را به قتل شوهرش واداشت؟
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۸۳۷۹۰۹
آفتابنیوز :
شروع این پرونده به سیزدهم شهریور امسال برمی گردد. آن روز به بازپرس جنایی تهران خبر رسید که مرد میانسالی در خانهاش به قتل رسیده است. وی رئیس یکی از بانکهای پایتخت بود که هدف ضربات چاقو قرار گرفته بود. این مرد سال ها قبل از همسر اولش جدا شده و یک دختر نوجوان از وی داشت. وی حدود 2 سال قبل با زن دیگری ازدواج کرده که از او هم جدا شده بود و تنها زندگی می کرد، اما هرازگاهی دختر نوجوانش به دیدن او می رفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گفت وگو
متهم اصلی متولد سال 76 و پسری لاغر است. در اواسط جلسه بازپرسی وقتی تصمیم گرفت حقایق را بگوید و به قتل اعتراف کند، به گریه افتاد و گفت دلش میخواهد زودتر قصاصش کنند چون تحمل اسارت و زندگی در زندان را ندارد.
چرا تا دیروز اصرار بر بی گناهی داشتی و میگفتی قاتل نیستی؟
چون می ترسیدم؛ از زندان میترسیدم؛ از کابوس های اعدام و قصاص می ترسیدم. فکر می کردم اگر قتل را گردن نگیرم آزادم میکنند اما در این لحظه (جلسه بازپرسی) تصمیم گرفتم حقایق را عنوان کنم. از دروغ و فیلم بازی کردن خسته شده بودم و گفتم بهتر است اعتراف کنم تا خلاص شوم. تا دیروز تلاش می کردم زنده بمانم امروز اما دلم می خواهد قصاصم کنند یا در همین لحظه به زندگیم پایان بدهم.
چرا تصمیم به ارتکاب جنایت گرفتی؟
به خاطر پول. هرچند بارها و بارها پشیمان شدم اما انگار همه چیز دست در دست هم داده بود تا من جان رئیس بانک را بگیرم.
چطور؟ مگر چه اتفاقی رخ داد؟
از همان روز اول که ما از طریق یکی از دوستانمان با دختر و همسر سابق مقتول و شوهر این زن آشنا شدیم،بدبختی وارد زندگیام شد. چند بار تصمیم گرفتم بی خیال شوم اما همسر سابق مقتول به شدت اصرار می کرد و وعده پول می داد. من هم هر بار شیر یا خط می انداختم تا ببینم که درست است وارد این بازی شوم و هر بار اجرای قتل می افتاد. تا اینکه بالاخره رفتیم پای معامله و قرارداد فروش طلا نوشتیم. بر اساس قرارداد آنها باید 2میلیارد تومان به ما پول می دادند. بعد از نوشتن این قرارداد هم چند بار پشیمان شدم اما در نهایت روز حادثه راهی خانه مقتول شدیم. قبل از آن یک قرص متادون مصرف کرده بودم تا به آرامش برسم. وقتی به آنجا رسیدیم، دختر مقتول به ما کلید خانه پدرش را داد. ابتدا با کلید، ورودی ساختمان را باز کردیم اما وقتی به مقابل آپارتمان مقتول رسیدیم متوجه شدیم که او حفاظ را بسته و به آن قفل زده است. همانجا گفتم برگردیم اما باز همسر سابق مقتول به من زنگ زد و گفت صبر کن، باید همین امروز کار را تمام کنیم. سرانجام دختر مقتول به محل کار پدرش رفت و با هم به خانه برگشتند. در این بین مدام پشیمانی سراغم آمد و بعد دیدم داخل خانه مقتول هستم. دخترش در را به روی ما باز گذاشت و گفت پدرم در اتاق خواب است. وقتی وارد خانه شدیم باز هم شیر یا خط آمد اما من نمی خواستم قتل را انجام بدهم. حتی به همدستم گفتم بیا کیف مدارک را برداریم و قبل از اینکه مقتول بیدار شود خانه را ترک کنیم. همدستم قبول کرد و ما کیف را برداشتیم، اما ناگهان پایم به میز خورد و مقتول بیدار شد.
آنجا بود که فهمیدم قدم در راه بیپایانی گذاشته ام و ناچار شدم جان مقتول را بگیرم ، ولی حالا به شدت پشیمانم.
دستمزدت را گرفتی؟
نه. فقط یک میلیون تومان دستمان را گرفت که آن هم خرج ماشین های کرایه ای مان تا خانه مقتول بود. درواقع به خاطر هیچ، آدم کشتم! خدا مرا ببخشد.
منبع: آفتاب
کلیدواژه: جنایت قتل همسر سابق مقتول خانه مقتول
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۳۷۹۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(تصویر) عکسهایی از جشن عروسی دختر ناصرالدینشاه؛ ۱۳۰ سال قبل
در اینجا تصاویری از جشن عروسی اخترالدوله دختر ناصرالدین شاه قاجار را ملاحظه میکنید؛ این مراسم در سال ۱۲۷۳ شمسی یعنی درست ۱۳۰ سال قبل برگزار شد.
به گزارش فرادید؛ عزیزالسلطان، ملقب به ملیجک دوم، برادرزادۀ یکی از همسران شاه به نام امینه اقدس بود و در ایام کودکی در نزد ناصرالدین شاه ارج و قرب خارقالعادهای داشت؛ به طوری که محبت شاه نسبت به او از محبتی که به فرزندان خود داشت بیشتر به چشم میآمد.
عزیزالسلطان در سن ۱۶ سالگی با اخترالدوله دختر ناصرالدین شاه ازدواج کرد؛ جشن ازدواج این دو نفر یکی از مفصلترین و گرانترین عروسیهای آن زمان بود که در کاخهای مختلف و به مدت چند روز برگزار شد. در این مراسم اقشار مختلف مردم از درباریان، روحانیون و مردم عادی حضور داشتند.
دو عکس نخستی که ملاحظه میکنید در کاخ گلستان گرفته شدهاند و مربوط به مهمانان درباری و مقامات حکومتی و نزدیکان آنها هستند.
عکس سوم نیز حضور جمعی از روحانیون را در این مراسم نشان میدهد. این عکس در عمارت بهارستان گرفته شده؛ همان ساختمانی که بعدها به عنوان مجلس شورای ملی مورد استفاده قرار گرفت.